شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۹

بیست و یک سئوال و جواب سیاسی


سووال اول: شما در سمت راست خیابان هستید، چطور از آن رد می شوید و به سمت چپ می روید؟
جواب اول: خط عابر پیاده را پیدا می کنید و آنجا می ایستید. اما ماشین ها راه نمی دهند. بتدریج سی نفر دیگر هم جمع می شوند. وقتی همه جمع شدند، مردم شعار می دهند " مرگ بر د*ی*ک*ت*ا*ت*و*ر" سریعا پلیس می رسد و همه و شما را دستگیر می کند و شش ماه بعد احتمالا در سمت چپ همان خیابان شما را پیاده می کند.

سووال دوم: روی یک درخت پنج پرنده نشسته است، سه پرنده پرواز می کند، چند پرنده باقی می ماند؟
جواب دوم: یک پرنده باقی می ماند، یکی دیگر با تیر هوایی که معلوم نیست از کجا شلیک شده کشته می شود.

سووال سوم: در خیابانهای تهران گم می شوید، چطور پلیس پیدا می کنید تا از او آدرس بپرسید؟
جواب سوم: پیدا کردن پلیس فایده ندارد، چون پلیس تهران، شهرستانی است و آدرس را بلد نیست.

سووال چهارم: دو ضربدر دو چند می شود؟
جواب چهارم: بستگی دارد چه روزی باشد، ممکن است بشود چهار تا، یا شش تا یا نه تا، باید ببینید دولت چه تصمیمی گرفته است.

سووال پنجم: می خواهید ببینید در شهر چه خبر است، از چه طریق مطلع می شوید؟
جواب پنجم: تلویزیون ایران را روشن می کنید، اما فقط خبرهای آمریکا و آفریقا و مقداری فحش را می شنوید، تصمیم می گیرید یک ماهواره بگذارید تا از طریق بی بی سی خبرهای ایران را بشنوید، می روید روی پشت بام و می بینید همه همسایه ها آنجا هستند و دارند شعار می دهند. آنها همه خبرها را به شما می دهند.

سووال ششم: می خواهید سیگار بکشید، اما کبریت ندارید، چطور می توانید در عرض ده دقیقه کبریت پیدا کنید؟
جواب ششم: به خیابان می روید و دست تان را به علامت پیروزی بالا می گیرید، یک دفعه صد نفر دیگر هم همین کار را می کنند، در همین حال چیزی نزدیک تان می افتد و دود می کند، نترسید، چیزی نیست، گاز اشک آور است. به محض شلیک گاز اشک آور دهها سیگار توسط دیگران روشن می شود، و به شما هم سیگار و کبریت می دهند.

سووال هفتم: فاصله میدان پاستور تا میدان بهارستان چهار کیلومتر است، اگر شخصی ساعت ده صبح از میدان پاستور حرکت کند، چه ساعتی به میدان بهارستان می رسد؟
جواب هفتم: اگر مخالف حکومت باشد وسط راه دستگیر می شود و هفت ماه بعد به میدان بهارستان می رسد، اگر هیچ ربطی به سیاست نداشته باشد، وسط راه به عنوان مشکوک دستگیر شده و کتک می خورد و چهار ساعت بعد به بهارستان می رسد، اگر خارجی باشد، احتمالا در خیابان دستگیر شده و چهار ماه بعد از زندان آزاد شده و از کشور خارج می شود و هیچ وقت به بهارستان نمی رسد، اگر رئیس جمهور باشد با هلی کوپتر در عرض ده دقیقه به مقصد می رسد.

سووال هشتم: قصد دارید از مشهد به تهران بروید، راحت ترین راه چیست؟
جواب هشتم: بلیت مشهد به بندرعباس را می خرید، وسط راه هواپیما نقص فنی پیدا می کند و در تهران فرود اضطراری می کند و همان جا پیاده می شوید.

سووال نهم: قصد دارید از مشهد به بندرعباس بروید، راحت ترین راه چیست؟
جواب نهم: همان بلیت بندرعباس را می خرید، اما چون برای فرود اضطراری در تهران می نشینید، مجددا در فرودگاه تهران بلیت تهران به کیش را می خرید، هواپیمای شما در حوالی بندرعباس فرود اضطراری می کند و همان جا پیاده می شوید.

سووال دهم: به عنوان یک خارجی به ایران رفته اید، چطور می توانید در عرض یک هفته میلیونر بشوید.
جواب دهم: دو راه دارید، اول به دفتر رئیس جمهور می روید و می گوئید یکی از طرفداران وی هستید، بلافاصله از شما عکاسی و فیلمبرداری می کنند و یک میلیون دلار به شما می دهند، دوم از پنجره بیرون را نگاه می کنید و هر چه را دیدید یادداشت می کنید و بعد از خروج از ایران به عنوان " سفر به تهران" چاپ می کنید و میلیونر می شوید.

سووال یازدهم: به عنوان یک خارجی میلیونر به ایران می روید و تصمیم می گیرید میلیاردر شوید. چگونه این کار را می کنید؟
جواب یازدهم: به محض ورود به ایران با پولی که دارید یک خانه می خرید و بعد از یک سال اقامت در ایران همان خانه را می فروشید و سریعا پول تان را که یک میلیارد شده است، تبدیل به ارز می کنید و از ایران خارج می شوید.

سووال دوازدهم: به عنوان یک خارجی میلیاردر به ایران می روید، و تصمیم می گیرید زندگی کنید، چه اتفاقی می افتد؟
جواب دوازدهم: همه پول تان را تبدیل به ریال می کنید و با آن زندگی می کنید، بعد از یک سال همان ریال را تبدیل به ارز می کنید، میلیونر می شوید.

سووال سیزدهم: شما یک ایرانشناس هستید که زبان فارسی را بلدید و می خواهید با فرهنگ و ادب ایران آشنا شوید، چکار می کنید؟
جواب سیزدهم: بلیت می خرید و به تهران می روید، یک هفته بعد به عنوان جاسوسی که فارسی هم بلد است، دستگیر می شوید و به زندان اوین می روید. در زندان اوین مهم ترین استادان ادبیات و فرهنگ کشور زندانی هستند، در طول یک سالی که دولت تان موفق شود شما را آزاد کند در زندان با فرهنگ و ادب ایران از طریق استادان دانشگاه زندانی آشنا می شوید.

سووال چهاردهم: شما به فرهنگ ایران علاقه دارید، ولی فارسی بلد نیستید، چطور می توانید در عرض یک سال فارسی را بطور کامل یاد بگیرید؟
جواب چهاردهم: بلیت می خرید و به تهران می روید. یک ماه بعد به عنوان جاسوس دستگیر و زندانی می شوید، در طول یک سالی که زندانی هستید از بازجو و سایر زندانیان، زبان فارسی را بطور کامل و پیشرفته یاد می گیرید.
سووال پانزدهم: وارد تهران شده اید و بعد از یک ماه دوست دارید به بار و دیسکو بروید و یک غذای خوب ایرانی بخورید، چگونه باید این جاها را پیدا کنید؟
جواب پانزدهم: به خیابان می روید و به یکی از عابرانی که اخمو و ریشو نیستند، سلام می کنید و به او می گوئید که به فرهنگ و جامعه ایران علاقه دارید. از آن روز تا یک ماه دائم مهمان ایرانیان مختلف هستید که در خانه های شان هم رستوران دارند، هم بار و هم دیسکو.
سووال پانزدهم: یک ماه است که در ایران دائم مهمان مردم هستید و از این وضع خسته شدید، چگونه می توانید از شر تعارف های ایرانیان راحت شوید؟

جواب پانزدهم: وسط مهمانی می گوئید که عاشق ا*ح*م*د*ی ن*ژ*ا*د هستید، شما را بیرون می کنند و دیگر به خانه شان راه نمی دهند.


سووال شانزدهم: پرچم ایران چه رنگ و چه شکلی است؟

جواب شانزدهم: این موضوع کاملا به محل و زمان بستگی دارد، ممکن است آبی و قرمز و سفید یا آبی و سبز و سفید باشد، وسط آن هم ممکن است شیروخورشید باشد یا الله باشد یا هیچی نباشد، اطراف آن هم ممکن است طلادوزی شده باشد یا الله نوشته باشد یا هیچ چیزی نباشد. اصولا رنگ و نوع پرچم ایران به اینکه پرچم در دست کیست و کجاست و چه زمانی است تعیین می شود.
سووال هفدهم: در ایران یک رئیس جمهور وجود دارد که خودش فکر می کند که رئیس جمهور است، اما مردم قبولش ندارند، یک نفر دیگر هم هست که مردم فکر می کنند رئیس جمهور است، اما عملا در خانه اش زندانی است، یک رئیس جمهور در پاریس است که خودش فکر می کند رئیس جمهور است، اما دولت و مردم قبولش ندارند، یک رئیس جمهور رهبر تروریست هاست که اعضای گروهش هم او را قبول ندارند، یک پادشاه هم وجود دارد که گروهی معتقدند پادشاه است، ولی خودش نمی خواهد پادشاه باشد، قدرت در ایران دست کیست؟

جواب هفدهم: هیچ کدام، قدرت در حقیقت دست رهبر است که فکر می کند قدرت دارد، اما عملا موفق نمی شود اعمال قدرت کند.
سووال هجدهم: مردم ایران در چه زمانی زندگی می کنند؟

جواب هجدهم: بستگی به مردمی که با آنها برخورد می کنید دارد، وزرای کشور در قرن هفدهم زندگی می کنند، وکلای کشور در قرن هجدهم زندگی می کنند، رهبر کشور در قرن هفتم زندگی می کند، پلیس در قرن هشتم زندگی می کند، کارکنان بخش دولتی در قرن نوزدهم زندگی می کنند، کارکنان بخش خصوصی در قرن بیستم زندگی می کنند و روشنفکران در قرن بیست و یکم، طبقه متوسط گاهی در قرن بیست و یکم و گاهی در قرن بیست و دوم زندگی می کنند.

سووال نوزدهم: با یک نفر در مرکز شهر قرار ملاقاتی برای سه ساعت بعد دارید و فاصله تان تا آنجا ده کیلومتر است، چه ساعتی باید بروید تا بموقع به قرارتان برسید؟

جواب نوزدهم: چهار ساعت دیگر باید راه بیافتید، چون دو ساعت در ترافیک هستید، و کسی که با او قرار دارید سه ساعت دیر می کند.

سووال بیستم: وقتی یک نفر می گوید " حسابی بهش حال داد" یعنی چه؟

جواب بیستم: چند معنی دارد، از او یک پذیرایی خوب کرد، به او کمک کرد، او را شدیدا کتک زد، با او رابطه جنسی برقرار کرد، با او قهر کرد.


سووال بیست و یکم: وقتی کسی پشت تلفن می پرسد " کجایی؟" باید چه پاسخی بدهید؟

جواب بیست و یکم: باید بگوئید خوبم، شما کجائید؟

هیچ نظری موجود نیست: