مرثیه
دلم
از زندگاني سخت سيره
بميرم
هر چه زودتر باز ديره
زنان
را دل سراي درد و ماتم
تن
مردان نشان تيغ و تيره
پسر
در خون تپان دختر عزادار
برادر
كشته و خواهر اسيره
به
كام مادران لخت جگر خون
به
حلق كودكان خونابه شيره
اسيران
را به جاي اشك و افغان
شرر
در چشم و آتش در ضميره
خروش
تشنه كامان زير و بالا
ز
خاك تيره تا چرخ اثيره* (اثير:عالم بالا)
اگر
برسنجي آشوب قيامت
به
سوك بينوا بالا و زيره
به
ره گريان سراري تا جواري
به
خون غلطان سپاهي تا اميره
بدين
ماتم چسان باشم شكيبا
كجا
زخمي چنين مرهم پذيره
****
تورا
آنان كه تن در خون كشيدند
الهي
خاكشان با خود نگيره
نخواهد
طفل بي شير تو بي آب
مگر
آن را كه آب اندر به شيره
بر
اندام شهيدان كاوش تير
بدان
ماند كه سوزن در حريره
هر
آن كو چون تو باشد بي كس و يار
به
كشتن سرنهاده ناگزيره
مصاف
شاه دين با لشگر شام
اگر
چه غزوه ي موران و شيره
هر
آن كو ديده صيدي در سپاهي
سخن
ناگفته معني دستگيره
برادر
در بقيع آسوده در خاك
پدر
در خاكدان كوفه گيره
جهان
دشمن،زمين سخت،آسمان دور
غريب
كربلا مارت بميره**(مارت:مادرت)
****
ببين(يغما)
به خون شير بطحا
سگان
شام را سر پنجه چيره
كه
از خيل سگان اين شيرگيري
ز
روبه بازي اين چرخ پيره
يغماي جندقي 1161-1239 خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر