چهارشنبه، دی ۰۴، ۱۳۹۲

«سرود شادی» اثر فردریش شیلر مترجم: کامران جمالی

کامران جمالی
«سرود شادی»
اثر فردریش شیلر
مترجم: کامران جمالی
ماخذ
http://www.vazna.ir/?p=1250
شادی!
ای شعله‌ی شکوه خدایان
ای دختر بهشتِ اساطیر!
ما در حریم ِ قدس ِ تو پا می‌نهیم شاد.
بار دگر فسون تو پیوند می‌دهد
آن‌چه جمود داد به قهر و غضب به باد؛‌
انسان شود برادر انسان
هرجا عطوفت تو بال و پر بگشاد.
        صدها هزارها! میلیون‌ها! به‌روی هم
        این بوسه‌ای‌ست نثار جهان ما آغوش خویش را بگشاییم.

فریدریش شیلر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

آه یاران، نه این نواهای محزون
خوش‌تر نوایی سر دهیم
نوایی شادی‌بخش
شادی!
شادی!
شادی، این اخگرِ الاهی
دختری از اِلیسیوم
سرمست پای می‌نهیم به بارگاه آسمانی‌ات
و به سِحرِ تو
هر آنچه که به رسم روزگار از هم گسیخته
یگانه می‌شود
و آنجا که تو بال‌های لطیف‌ات را بگسترانی
انسان‌ها با هم برادر می‌شوند
 از کامران جمالی، شاعر و مترجم ادبیات آلمانی خواستیم برای «جشن‌واره‌ی شعر جهان» وازنا ترجمه‌ای در اختیارمان بگذارند، ایشان هم ترجمه‌شان از اثر معروف شیلر «سرود شادی» که پیش از این در کتابی تحت عنوان «جادوی شعر در کلام نهفته است – شش شاعر قرن بیستم» (نشر چشمه، ١٣٨۵ ) به طبع رسیده بود را به وازنا هدیه دادند. ساختار عروضی و قوافی دقیق برگردان فارسی اثر و نیز حفظ مؤلفه‌های زبانی و سبکی آن که در حاصل ترجمان صورت گرفته به‌راستی درخور اعتنا و نظرگیر است. آن‌چه در پی می‌آید مقدمه‌ و متن ترجمه‌ی این سروده است به قلم ِ مترجم.
«سرود شادی» اثر فردریش شیلر (١۸٠۵ – ١٧۵٩) در کشورهای آلمانی زبان از همان شهرتی برخوردار است که “میازار موری که دانه‌کش است…” اثر فردوسی در سرزمین‌های فارسی زبان. شیلر این شعر را در سال ١٧۸۵ سرود و در سال ١٨٠٣ تغییراتی در آن داد و «سرود شادی» را به گونه‌ای که اکنون ترجمه شده است، درآورد.
 بتهوون برای نخستین بار کلام را وارد سمفونی کرد و چه کلامی برتر از «سرود شادی» شیلر؟ سرودی که بتهوون از ١۶ سالگی با آن زیسته و شیفته‌ی آن بود. درباره‌ی شهرتی که ادغام این کلام و آن موسیقی برای یک‌دیگر به ارمغان آوردند، باید گفت که هیچ‌کدام داین دیگری نیست. روی این شعر تا کنون بیش از چهل بار موسیقی تصنیف شده است. فرانتس شوبرت آهنگ‌ساز بزرگ اتریشی یکی از این چهل نفر بود. «ترانه‌ی شادی» امروز سرود اروپای متحد است.
 
 
سرود شادی٭:
 
شادی!
ای شعله‌ی شکوه خدایان
ای دختر بهشتِ اساطیر!
ما در حریم ِ قدس ِ تو پا می‌نهیم شاد.
بار دگر فسون تو پیوند می‌دهد
آن‌چه جمود داد به قهر و غضب به باد؛‌
انسان شود برادر انسان
هرجا عطوفت تو بال و پر بگشاد.
        صدها هزارها! میلیون‌ها! به‌روی هم
        این بوسه‌ای‌ست نثار جهان ما آغوش خویش را بگشاییم.
        آن‌جا فراز خیمه‌ی اخترْکوب
        کرده‌ست خانه، آن پدر مهربان ما.
 
هرکس که کیمیای سعادت – رفیق – یافت
یا آن‌که داشت بانوی دل‌بندی
حتی
آن‌ کس که در تمامی سیاره‌ی زمین
تنها
خود را شناخته است –
از شور شادمانی ما بهره یافته است.
اما
باید برون حلقه‌ی ما مویه‌گر شود
آن جانور که روی ز شادی بتافته است.
        دارد هماره پاس محبت را
        هرکس که هست ساکن این حلقه‌ی کبیر.
        آن‌گه محبت است
        تا روشنای‌ ِ فلک رهنمون ما
آن‌جا که
آن ذات ناشناس نشسته است بر سریر.
 
هرکه زنده است شادمانی را
نوشد از سینه‌ی طبیعت پاک،
هرکه نیکوست، هرکه بدکار است
در پی ردِ سرخ او بر خاک.
شادی‌ است آن‌که بر تمامی ما
بوسه‌ها داده است و میوه‌ی تاک.
تاک، آری، رفیق ِ تا دم ِ مرگ.
ذوق بر جفت، کرم را هم داد
و «کروب»‌ ایستانده در بر حق.
میلیون‌ها!
به ستایش نشسته‌اید او را؟
ای جهان!
می‌شناسی تو خالق خود را؟
پی ِ او باش بر فراز سپهر!
خانه‌اش در ورای کوکب‌ها.
 
شادی‌ست نام ِ کلکِ پراعجاز
نقشی از او، طبیعت جاویدان.
از شادی است گردش هفت اختر
هفت اختر محاط به گردونه‌ی زمان.
در این سپهر، تابش خورشیدها از اوست،
از شوق اوست گل شدن ِ هرجوانه‌ای،
از اوست گردش همه اجرام ِ دور که
اخترشمار هم ندهد زان نشانه‌ای.
        همچنان اختران که می‌گردند
بر مدار شکوه‌مند سپهر
ره سپارید ای برادرها!
در رهی پرمهر
شاد، چون قهرمان به سوی ظفر.
 
رهروان ِ شکیبْ‌آئین را
شادی است آن‌که می‌زند لبخند،
از پس ِ پشتِ آتشین مرآت –
نام‌اش آئینه‌ی حقیقت‌ها.
ره نماید به طالبان آن‌گه
تا ستیغ همه فضیلت‌ها.
بر بلندای کوه ایمان، هان!
بیرق او در اهتزاز است،
وز شکافی که سر زد از تابوت
شد برون، در صف ملایک شد
با ملایک کنون هم‌آواز است.
        رفقا!
        هم دلیری و هم شکیبایی
        تا جهان بهین شکیبایی
        زان فرازان یکی خدا آخر
        می‌دهد اجر این شکیبایی.
 
<!–[if !supportEndnotes]–>
<!–[endif]–>
٭  برای خواندن متن اصلی این شعر به آلمانی به پیوند زیر مراجعه کنید:
http://www.wissen-im-netz.info/literatur/schiller/gedichte/02.htm#An%20die%20Freude

هیچ نظری موجود نیست: