یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۹۲

محمد بقایی ماکان؛ چهره عریان نژادپرستی فارسی یونس شاملی

محمد بقایی ماکان؛ چهره عریان نژادپرستی فارسی
یونس شاملی
سخنان اخیر محمد بقایی ماکان، یکی از نخبگان و فرهنگ پژوهان فارس در گفتگو با ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران، حیرت همگان را برانگیخت و پریشان گویی این چهره عریان نژادپرستی در ایران انسانهای آزاده را غرق بهت و انزجار کرد. محمد بقایی ماکان در این گفتگو میگوید:

"ما اصلا در ایران غیر فارس نداریم، همه‌فارس‌اند و فارس یعنی ایرانی" (پایان نقل قول)

اینها تنها سخنان این انسان عقل پریش نیست، بلکه وی "فارس بودن" را غیر از انسان، به جمادات (هر چیز بی جان و بی حرکت از قبیل سنگ، چوب و امثال آنها- فرهنگ عمید) نیز تعمیم داده و میگوید:

"همه ایران فارس است؛ حتا جمادات ما هم فارس‌اند" (پایان نقل قول)

محمد بقایی ماکان فارغ‌التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگر و یکی از اقبال‌شناسان شناخته شده است. وی بیش از 25 جلد کتاب و حدود 10 هزار صفحه درباره علامه اقبال نوشته و بیش از 60 اثر تألیفی و ترجمه دیگر نیز دارد. اما افکار سیاه محمد بقایی ماکان، با تمامی این تاریخ، در انکار خلقهای غیرفارس و زبانهای غیرفارسی در ایران واقعا انزجار برانگیز است. با این اظهار نظرهای محمد بقایی ماکان، غیر از دو حالت متصور نیست، یا حادثهء هولناک خاصی رخ داده و ملیتهای غیرفارس (حدود هفتاد درصد جمعیت ایران) از جغرافیای سیاسی ایران حذف شده اند، که جناب بقایی ماکان بدینوسیله خبرش را به مردم میدهد!! یا اینکه حادثهء خاصی در وضعیت روحی و حافظه بقایی ماکان بوقوع پیوسته است، که ایشان به چنین پریشان گویی روی آورده اند. وگر نه تحریفی به این بزرگی و با این افراط گرایی در لفظ (که حتی جمادات ما هم فارس اند!!) آنهم در روز روشن، چه معنی دیگری میتواند داشته باشد؟  محمد بقایی ماکان در این سخنان، نه چون مردی درممارست با فرهنگ و ادب، بلکه به مثابه یک پاسدار، یک نظامی و یک مامور امنیتی در نظام جمهوری اسلامی سخن میگوید! پرسشی که در ذهن هر انسان کنجکاوی ایجاد میشود این استکه چگونه یک فرهنگ پژوه میتواند چنین سخنان سخیف، غافل و ضدفرهنگی را برزبان براند؟!

پریشان حالی، و عقل پریشی محمد بقایی ماکان به اینجاها ختم نمیشود، بلکه در متن افکار وی تناقضات آشکار و اهداف شوم در ضدیت با زبانهای غیرفارسی موج میزند. من تنها برای افشای ماهیت نژادپرستانه این نخبه عقب مانده و ضد مدنی در جامعه فارس به انعکاس چند مورد در این رابطه بسنده میکنم.

مورد اول:
با وجوداینکه محمد بقایی تاکید میکند که "ما اصلا در ایران غیر فارس نداریم، همه‌فارس‌اند"، اما در جای دیگر گفتگوی خود به وجود هفتاد زبان!! در ایران اعتراف میکند و میگوید:
"پیدا نیست مقصود از زبان مادری در سرزمینی مانند ایران که نزدیک به 70 زبان در آن وجود دارد، چیست". (پایان نقل قول)
در این بیان محمد بقایی به روشنی سخن قبلی خود را مبنی بر "فارس بودن ایران" به روشنی نفی میکند. اما از سوی دیگر با بزرگنمایی تعداد زبانها در ایران (هفتاد زبان) میخواهد غیرمستقیم غیر عملی بودن تحصیل به زبان مادری را به ذهن خواننده اش حقنه کند!! درصورتیکه گروههای ملی که در ایران (به جز گروه ملی فارس) به مطالبه حقوق ملی و فرهنگی خود تاکید دارند نه هفتاد گروه ملی بلکه حدود پنج گروه ملی (ترک، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن و...) است. این در حالیست که سوئیس دارای چهار زبان رسمی، هندوستان داردی صدزبان رسمی و... است. اما محمد بقایی ماکان این بزرگنمایی را تنها برای بی حقوق گذاشتن کودکان (غیرفارس) در ایران مطرح میکند و ضدیت آشکار خود را با اعلامیه جهانی حقوق زبانی نشان میدهد. این آقایان با این احوالاتشان مدعی دمکراسی خواهی هم هستند!!

مورد دوم:
محمد بقایی ماکان در عین حال که میگوید: "ما اصلا در ایران غیر فارس نداریم، همه‌فارس‌اند"، اما در جای دیگر گفتگوی خود دوباره به وجود زبانهای دیگر در ایران اعتراف میکند و بدین جهت با آموزش زبان مادری مخالفت میکند که، تصور میکند، خلقهای غیرفارس ممکن است در آینده حقوق زبانی گسترده تری را طلب کنند!! وقتی خبرنگار  ایسنا از محمد بقایی می پرسد که: "چه اشکالی دارد زبان‌های محلی هم در کنار زبان فارسی تدریس شوند"، میگوید:
"هیچ اشکالی ندارد، اما این مشابه این حکایت است که می‌گویند کسی به مکتب رفت و هر چه ملا به او گفت بگو الف، گفت نمی‌گویم؛ چون اگر «الف» را بگویم، باید تا «ی» بروم. داستان از این قرار است. الآن یکی - دو درس است، بعد از مدتی به همه درس‌ها تبدیل می‌شود." (پایان نقل قول)

محمد بقایی ماکان، این پژوهشگر ادبی فارس، با تمامی هئبت اش، ضدیت خود را با "اعلامیه جهانی حقوق زبانی"، که در آن به حق تحصیل تمام کودکان به زبان مادریشان تاکید دارد، برملا میکند و چهره عریان استعمار داخلی در ایران را به نمایش میگذارد. محمد بقایی ماکان آشکارا سیطره اجباری زبان فارسی را بر حقوق زبانی تمامی کودکان در ایران ارجح میداند!! به عبارت دیگر محمد بقایی ماکان، این ادیب پژوهشگر فارس، ضدیت آشکار خود را با منشور جهانی حقوق بشر، که حقوق کودکان یکی از موارد مهم آنست، را بی هیچ شرمی با خبرنگار خبرگزاری نیمه دولتی ایران "ایسنا" در میان میگذارد.

مورد سوم:
برای روشن شدن ابعاد مسموم و عقب مانده ذهنیت محمد بقایی ماکان، نظر وی را درباره زبان ملت ترک ساکن در آذربایجان جنوبی و ایران را از یک نوشته دیگر وی تحت عنوان "اینجا ایران است" را نقل میکنم. وی در آن مقاله مینویسد:
"یکی از آن (گویش ها) آذری است که مانند دیگر گویش‌ها مورد احترام همه ایرانیان است، چندان که از آن به "لهجه شیرین" تعبیر می‌شود و باز می‌دانند که آذری کنونی خاص ایران و سرزمین‌هایی است که در محدوده ایران فرهنگی جای می گیرند. بیشترین واژگان این گویش از کلمات فارسی تشکیل شده و از همین رو با زبان ترکی تفاوت اساسی دارد، طوری که نه آذری زبان‌ها، ترکی را در می‌یابند و نه ترک زبان‌ها آن را فهم می‌‌کنند. بنابراین اگر نیک بنگریم چیزی به نام زبان ترکی در ایران وجود ندارد."2 (پایان نقل قول)

محمد بقایی ماکان با این نظر سخیف حتی حیثیت جامعه فرهنگی فارس را نیز لکه دار میکند. با وجود اینکه من در باب تخصص محمد بقایی جستجو کردم و نشانه ایی از دانش ایشان نسبت به زبان ترکی نیافتم. در عین حال میدانم که چنین  اظهار نظرهایی تخصص ادبی لازم ندارد، بلکه کافی است در تبلیغ سیاست استعمار (داخلی) مهارت داشته باشید. تخصصی که از سر و روی افکار و ادبیات مورد استفاده محمد بقایی ماکان آویزان است.  
میگوید، "زبان ترکی در ایران وجود ندارد"!! آیا برای فهمیدن اینکه "زبان ترکی در ایران" وجود دارد، مطالعه نیاز دارد؟؟ بایستی بسیار کودن بود و از اینکه زبان بخشی مهمی از مردم در ایران و خصوصا در آذربایجان ترکی است، مطلع نبود. اما محمد بقایی ماکان اسم این زبان را نه "ترکی" بلکه "گویش آذری" (چه کسی تا کنون چنین تعبیری را در جایی دیده است؟؟) میخواند و اضافه میکند که "بیشترین واژگان این گویش از کلمات فارسی تشکیل شده است"!! ولی کسی نیست به این ادیب!! بگوید که درست است، واژه هایی از زبان فارسی به زبان ترکی وارد شده است، همچنانکه واژهای زیادی از زبان ترکی وارد زبان فارسی شده است.
برای آشنایی با واژه های ترکی در زبان فارسی میتوانید نوشته زیر را بخوانید: يکهزار واژه تركي در زبان پارسي

محمد بقایی به نیکی میداند که زبان ترکی در ایران به دلیل ممنوعیت تحصیل به آن زبان در هشتاد و اند سال گذشته و در سایه شوم سیاست آسیمیلاسیون دولتی دوره شاه و اینک جمهوری اسلامی (به یاری عناصری مثل خودشان) به ضعف گراییده است. اما بهتر است جناب بقایی ماکان بدانند که، نقطه عزیمت مبازه خلق ترک در شرایط کنونی و به میدان آمدن جنبش ملی دمکراتیک خلق این خلق در آذربایجان و ایران، دقیقا ریشه در این سیاست استعماری دولت ایران دارد، که محمد بقایی ماکان یکی از چهره های ملموس این سیاست است.

مورد چهارم:
محمد بقایی ماکان با وجود اینکه تاکید میکند که "ما اصلا در ایران غیر فارس نداریم، همه‌فارس‌اند"، اما و در عین حال، به وجود زبانهای دیگر در ایران اعتراف دارد. اما هدف اصلی و اساسی محمد بقایی ماکان نفی حق تحصیل به زبان مادری کودکان (ترکی، کردی، عربی، بلوچی و ...)  در ایران است. در همین رابطه محمد بقایی میگوید:
"تکلیف زبان را مردم عادی نباید تعیین کنند؛ زبان‌شناسان و اهل علم و ادب باید در این مورد تعیین تکلیف کنند. کسانی مانند نظامی، شهریار، ساعدی و شاملو هم ترک‌زبان بودند، اما آثارشان را به فارسی پدید آوردند. " (پایان نقل قول)

محمد بقایی ماکان تصور میکند، با آوردن نام چند فارسی نویس ترک، میتواند حقوق ملیونها کودک ترک را در تحصیل به زبان مادریشان نفی کند. محمد بقایی ماکان نمیداند که جوانان آذربایجانی و ترک در مورد این فارسی نویسان چه می اندیشند. خلق ترک و جوانان پیشرو آن، با تمامی احترامی که به شهریار، غلامحسین ساعدی و نظامی گنجوی (و حتی شاملو، با وجود اینکه رفتاری غیرانسانی با خلق ترک در پیش گرفت، اما به خاطر خلاقیت های شعری اش) قائلند، اما بزرگترین خطای آنها را در فارسی نویسی شان میدانند. این خطا نه به خاطر فارسی نویسی آنها، بلکه نادانسته به خاطر تقویت فرهنگ آسیمیلاسیون و سیاست استعمار دولت ایران است که زبان فارسی را به مثابه ابزار مورد استفاده قرار میدهد. جالب توجه در آنجاست که نقطه ضعف فارسی نویسان ترک، که فوقا به آن اشاره کردیم، امروز به مثابه ابزار تحمیق خلق ترک از سوی عناصری چون محمد بقایی ماکان مورد استفاده قرار میگیرد.

تکلیف زبان در هر کشوری و یا هر جامعه ایی را نه مردم و نه نخبگان آنها تعیین نمیکند. بلکه تکلیف زبان در هر کشوری را حقوق شناخته شدهء بین المللی (منشور ملل متحد، منشور جهانی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق زبانی و...) تعیین میکند. و اگر حقوق بین المللی حقوق زبانی گروه ملی را تعیین کرده است، هر بحث دیگری جز تحمیق مردم، جز بی حقوق کردن آنان و جز ضدیت با فرهنگ و دمکراتیسم نیست. کاری که محمد بقایی ماکان بسیار موزیانه با آن مشغول است.

نتیجه اینکه؛
برای پایداری یک کشور، برای استمرار حیات یک دولت تنها  و تنها یک الزام وجود دارد و آن عدالت است. فریب، تحمیق، سیطره به هر نام و نشانی، شیرازه همبستگی خلقها را بر هم می زد، همچنان که آثار آن را از امروز در ایران میتوان دید. وجود تبعیض در عرصه حقوق ملیتها در ایران حتی حیات سیاسی کشور را نیز میتواند به مخاطره بیاندازد، آنچنانکه در اتحاد شوروی سابق و یوگسلاوی سابق به مخاطره انداخت. استمرار حیات کشور، و زندگی سعادتمند مردم با هر تعلق طبقاتی، اتنیکی، جنیستی و... تنها و تنها در سایه احترام به حقوق مردم و خلق ها میسر است. امروز این حقوق در منشور جهانی حقوق بشر، در منشور ملل متحد، در اعلامیه جهانی حقوق زبانی و دهها کنوانسیون الحاقی دیگر تجلی می یابد. ایران و اداره این کشور نیز نباید و نمیتواند بدون رسمیت بخشیدن به این حقوق به حیات خود ادامه دهد. استمرار حیاتی از این نوع، سعادت را از زندگی مردم در این کشور می رباید.

یکی از ارکان اصلی عدالت در ایران مبارزه بسیار وسیع و جدی با تمامی صور نژادپرستی است. به نظر میرسد، مبارزه با تمام صور نژادپرستی، تبعیض و تحقیر در تمامی ابعاد آن مناسبترین آغاز برای گذار به یک پروسه متعالی و دمکراتیک است. ایران کشوری چند ملیتی است، دولت حاکم بر این کشور نیز (مثل سوئیس، کانادا، هندوستان، عراق و...) باید تیپولوژی چند ملیتی داشته باشد. دولت ایران نمیتواند به سیاست تبعیض، تحقیر و توهین علیه ملتهای غیرفارس ادامه دهد.  در صورت دامه چنین سیاستی،  هرگز نمیتواند گامی در جهت دمکراتیزاسیون کشور و سعادت مردم برداشت.
2014-02-28

منابع:
1
2

هیچ نظری موجود نیست: