خوشا عاشقی
خاصه فصل جوانی
فرخی سیستانی
خوشا عاشقی
خاصه فصل جوانی
خوشابا
پریچهرگان زندگانی
خوشابارفیقان
یکدل نشستن
بهم نوش کردن
می ارغوانی
بوقت جوانی
بکن عیش_زیرا
که هنگام پیری
بود ناتوانی
جوانی وازعشق
پرهیزکردن
چه باشد؟ندانی
به جزجان گرانی
جوانی که
پیوسته عاشق نباشد
دریغ است ازو
روزگارجوانی
درشادمانی بود
عشق خوبان
ببایدگشادن
درشادمانی
مه روی تو، شب
موی تو، گل بوی تو دارد
گلچین معانی
مه روی تو، شب
موی تو، گل بوی تو دارد
گلزار جهان خرمی
از روی تو دارد
گردون که سرا پای
وجودش همه چشم است
پیوسته نظر در خم
ابروی تو دارد
مهتاب شب افروز
که از هاله کند زلف
خود سایه ای از
خرمن گیسوی تو دارد
نرگس که نظر باز
بود در صف گل ها
تا چشم تو را
دیده نظر سوی تو دارد
با نکهت زلف تو
نسیم سحری را
هر جا نگرم سر به
تکاپوی تو دارد
تا ساقی این بزم
تویی، باده ی گلرنگ
این گرمی و لطف
از اثر خوی تو دارد
گلچین که به
شیرین سخنی شهره ی شهر است
لطف سخن از لعل
سخنگوی تو دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر