م. ت.اخلاقی
به بهانه نوشته ای از اسماعیل وفا یغمائی،
دوست ادیب و ارجمندمان آقای یغمائی،در بخشی از مطلبشان تحت عنوان :
جنبش!پانزده خرداد و بلاهت ما. اسماعیل وفا یغمائی
http://esmailvafa-yaddashtha.blogspot.fr/2014/06/blog-post.html
آورده اند که :
روشنفکران مذهبی ما اگر به سهم خود گیج از عوارض آمپول
نجاست نبودند می توانستند بدانند و ببینند که در طول تاریخ ایران از آغاز تا
حالا حتی یک جنبش، تاکید میکنم حتی یک جنبش مترقی و مردمگرا و عدالت خواه اسلامی
وجود نداشته است، در حیطه اسلام حکومتگر و فرهنگ و دستاوردهای آن هر چه بوده
ارتجاع و خرافه و نکبت بوده است و این ما بوده ایم که بازیچه ملا و شیخ، خیالات و
ناتوانی های خود را رنگ آمیزی کرده ایم.
نیروها ی به اصطلاح مترقّی ما از مارکسیستش گرفته تا مسلمان
مترقّیش که مجاهدین اوّلیه باشند،همه به جای اینکه بروند وتاریخ جامعه خویش را
بخوانند وبه زیر پای خویش نگاه کنند،همه(بجز تعدادی انگشت شمار)در کشورهای آمریکای
لاتین با قرآنی(مسلمانانشان) و کلیات لنین(مارکسیستشان) در زیر بغل به دنبال نا
کجا آباد بودند.همه اش تحت تاثیر این جو ودر نتیجه در ضدّیت کور با به اصطلاح
مبارزه با امپریالیسم،برای سیستمی ماقبل سرمایه داری مبارزه می کردند،که حاصلش قابل
رویت است .اگر که به کتابها ونوشته های مثلا مجاهدین اوّلیه(مارکسیستهای وطنی که
حزب توده "مادر" همه آنهاست،بماند) مراجعه شود،به عینه می شود دید که
خمینی با همه اعوان وانصارش خیلی از خواستهای سیاست خارجی آنها را جامه عمل
پوشانده است.که در زیر به آن اشاره ای کوتاه می شود:
حمایت از جنبشهای
ضدّ امپریالیستی وضدّصهیونیستی(اسرائیل) در سرتا سر جهان ،در این زمینه می توان:
1-
پیوند وحمایت
رژیم از ساندینستها در السالوادور-هوگو چاوز درونزوئلا،اوو مرالس(همبازی احمدی
نژاد) در بولیوی- حزب الله(لبنان)-حماس(فلسطین)ووو
2-
از همه مادی تر
وقابل رویت تر ،چپ و راست، آمریکائی کشتن در تمام نقاط جهان ،از بیروت گرفته تا
آرژانتین ووو
لب کلام موسی
خیابانی در سخنرانی "فلسفه عاشورا" در دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۸ این
بود که می گفت :
"علی می گفت
با معاویه بجنگید تا حقّ بر شما روشن شود،ما هم امروز می گوئیم با امپریالیسم
بجنگید تا حق بر شما روشن شود.
مگر خمینی کم
منافع آمریکا را در سرتا سر جهان به خطر انداخته است ودنیا را زیر پای آمریکائیها
به جهنّم تبدیل کرده است ؟
بله حاصل همه آن
اندیشه ها، طبیعی بود وهست که خمینی بزاید.
متاسّفانه بنا بر
سنّت غلط "اخلاقی-فرهنگی" که در شیوه تربیتی ما وجود دارد، اینست که پشت
سر مرده وآنکس که از جهان رفته(به ویژه اگر هم فرد مورد نظر در مبارزه با سیستم
دیکتاتورحاکم شهید شده باشد)،نباید حرف زد وانتقاد کرد،هیچکدام از ما وبویژه
بزرگان ما به خود جرئت ندادند که مثلا بنیانگذاران سازمان مجاهدین یا چریکها فدائی
خلق را به زیر سئوال بکشند.ونتیجه اش همین شد که آقای رجوی ودارو دسته اش به خود
جرئت داده اند که تا لب به انتقاد وسئوال می گشائی،فوری به وزرارت اطلاعات منتسبت
کنند ویا فوری"ملا گونه" به پروپایت "انگ اخلاقی" بچسبانند
ویا به مسائل فردی افراد چنگ بزنند و مدد بگیرند.
بنیانگذاران
سازمان مجاهدین در اصل جاده صاف کن خمینی شدند،چه خوشمان بیاید وچه نیاید.هنوز
آثار اندیشه خمینی وبطور کلّی"ارتجاع مذهب سیاسی" را می توان در روابط
به اصطلاح "انقلابی-توحیدی" سازمان مجاهدین هر روز مشاهده کرد،زن حقّ
دست دادن با مرد را ندارد،چون باعث مشکل جنسی می شود،اینست که می بینیم مرتّب مریم
رجوی دسته گلی در دست دارد که تا مردی دیپلمات یا حقوق بشری(اگر از قبل توّسط
برادران، توجیه انقلابی نشده باشد)به سمت او دست دراز کرد،یک دسته گل کف دستش
بگذارد، تا مانع دست دادن با خانم بشود.یا همین نمونه روسری(لچک) همه این خواهران
مذهبی مجاهد در قلب اروپا که زیباترین دختران وزنان در آن با لباسهای نیمه پوشانده
ومبنا بر نیاز "آب وهوائی" به تن می کنند،مرتّب درهمه نشست ها
وتظاهراتها به آن چسبیده ومرتّب آنرا سف وجور می کنند که مبادا تار موئی از آنها
دیده شود.در این زمینه دست ندادن "زن با مرد" ،به یک نمونه وخاطره از
شخص خود" آقا مسعود" که خود از نزدیک شاهد آن بوده ام در زیر اشاره می
کنم :
در جریان رژه
ارتش آزادیبخش در قرارگاه اشرف در عراق،پس از پایان مراسم رژه،مادر پیر یکی از
شهدای سازمان به سمت مسعود رجوی آمد وبه او جهت دست دادن ،با تمام محبّت دست دراز
کرد،مسعود از دست دادن با او،که مادری سالخورده بود، خود داری کرد ومرّتب با خنده
واشاره او را به مریم حواله میداد که برو با "او(زن)"د ست بده .
یک نمونه دیگر
:پس از آزادی مریم در جریان ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ فرانسه،مریم با شهردار "اور"
دست داد،(خیلی ها هم پس از این واقعه تاریخساز!! قند در دلشان آب شدوفریاد بر
آوردند که: دیدید مریم با شهردار دست داد ؟
ولی فوری با
فرمان مسعود از راه دور جلو این حرکت ناشایست!!؟؟ گرفته شد.
سینه زنی .زنجیر
زنی،نوحه خوانی و وجود"رساله های عملیه در پایگاهای سازمان(حداقلش در سالهای ۱۳۶۶-
۱۳۶۵ که خود در پاکستان شاهد وجود آنها بودم) و ما بقیش بماند.
مذهب بطور عام و
اسلام وپیامبر و ائمه بطور خاص در یک مقوله ودر یک عملکرد "اخلاقی وپند واندرزی"
کاربرد مثبت دارند(نمونه اش افرادی همچون آبه پیر،کشیش انساندوست فرانسوی،یا آیت
الله طالقانی خودمان وصدها وشاید هزاران نمونه در تاریخ ایران پس از اسلام، ویا
دیگر ملّیتها) ،ونه در جایگاه سیاست.در جایگاه سیاست بجز تعفّن وگند زدائی،چه
ارتجاعیش(خمینی)،چه انقلابیش(زدن انگ جنسی دروغی یا وارد شدن به مسائل واقعی
"جنسی-فردی" ویا فوشهای سیاسی وگاهأ چاله میدانی به منتقدین در دستگاه رجوی) نتیجه مثبتی نخواهد
داشت .
آنجائی سیمای
محمّد در اسلام زیباست که فردی نزد او می آید ومی گوید:
یا رسول الله من
دیروز با فلان زن زنا(همبستری) کردم،بر من حدّ جاری کن!
ومحمّد خطاب به
او می گوید :
برو،برو،خواب
دیده ای ودچار توّهم شده ای .
آن صحابه فریاد
بر می آرد :
که نه ،به خدای
تو سوگند رویا وتوّهم نبود .
وسرانجام تاکید
از طرف صحابه،وتکذیب از طرف محمّد،
محمّد به او می
گوید : برو به درگاه خدایت توبه کن،خدا توبه کنندگان را دوست دارد،به من ربطی
ندارد.
یک نمونه دیگر:
چنین روایت شده
که روزی امام جعفر صادق مشغول خوردن نان
بود،در آن حاشیه دراز گوشی به او نزدیک می شود وبه او نگاه می کند،امام جعفر صادق
نان خویش را نصف کرده،نیمه ای را به دراز گوش میدهد.
این اوج ظرافت
کاربرد "تربیتی- فرهنگی" مذهب است .
در این زمینه کتابها
ونوشته ها بسیار است،اگر به دست آخوندها آلوده نشده باشد .مثلا کتاب داستان راستان
مرتضی مطهری،که خود مسعود رجوی در سال ۱۳۵۸ در برنامه" ریشه ها وتیشه ها که
یک یا دوبار در زمان ریاست جمهوری بنی صدر،اوّلین رئیس جمهور بر گزار شدواز
تلویزیون پخش شد،نیز به آن اشاره می کند،ارجاع
داد .
یا مصدّق خودمان،
که همه سنگش را به سینه می زنند،او مسلمان بود وسیاسی،امّا هیچگاه نه سیاست را با
مذهب به گند کشید،ونه دین ومذهب را به سیاست آلوده کرد،چرا که ترکیب این ۲ زهری
هلاهل خواهد شد که می بینیم.
انقلابیون صادق
مسلمان ما واز جمله بنیانگذاران سازمان مجاهدین، در دام گند چندین ساله اسلام سیاسی بطور عام،وتشیع
سیاسی"خطرناک" بطور خاص افتادند،که در پیش رو قدرت حاکم آن یعنی رژیم
خمینی وهمه جنایتهایش ،و قدرت محکوم آن ،یعنی سیستم وتشکیلات مجاهدین(مسعو رجوی)
را با تک تک سلولمان با درد، لمس می کنیم .
ودر یک کلام،
جمله زیر واقعیتی است انکار ناپذیر،هر چه که به فوش ببندند و به زنجیر کشند:
"با تمام ارادتی که به این بزرگان دارم آنها هیچ چیز
نوئی نیاوردند بلکه
در تحلیل نهائی: مغلوب اندیشه های توده های عقب مانده و عقب
نگداشته شدند و فکر کردند تحفه ای نوین و رهائی بخش ارائه میکنند"
در آخر هم این نکته را اضافه کنم که همه :
حق دارند تک تک رهبران،پیامبران،امامان،سیاستمدران را از قبر
محترمانه بیرون کشیده و مودّبانه ومحترمانه نقدشان کنند،ودوباره محترمانه به خاک
بسپارندشان،وکسی حق ندارد به منتقدین، فوش وانگ بزند .
در یک کلام همه حق دارند :
نظر بدهند ونقد کنند.
م- ت اخلاقی
جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر