چنانچه به سایتهای وابسته
به وزارت اطلاعات و یا سایتهای در خدمت آن مراجعه کنید در مییابید که
آنها مطلقا به مقالات و تحقیقات من راجع به جنایات رژیم و یا گزارشهایم
در مورد جنایتکاران و روشنگری در مورد سیاستهای در خدمت رژیم لینک نمی
دهند. این دسته از رسانهها تنها به مطالبی میپردازند و یا آنها را
بازنشر میدهند که در ارتباط با مجاهدین و روشنگری در مورد سیاستهای
ضدانقلابی و خائنانهی رهبری آن است.
از آن طرف، اگر به عملکرد سخنگویان رهبری مجاهدین در «دریچهزرد» از جمله افرادی مانند «ایوب نظامآبادی»، «مردهشور»، «حسین ع» و ... که تعدادیشان هر روز رنگ عوض کرده و با نامی جدید وارد میدان میشوند توجه کنید میبینید که در طول ۱۶ ماه گذشته هیچنظری در ارتباط با مقالات علیه رژیم و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و قضایی آن که از سوی من یا دیگر منتقدان مجاهدین نوشته شده و در «دریچه زرد» انتشار یافته، ننوشتهاند. این نشان میدهد که هر دو اینها همانطور که قبلاً هم بارها روی آن تأکید کردم از یک فرهنگ و آبشخور مشترک و مشابه استفاده میکنند و ولی فقیه بغداد و تهران هرچه که میگذرد از هر جهت به هم نزدیکتر میشوند.
در طول ماههای گذشته علیرغم پیشنهاد «پرسان» و تلاش او برای ایجاد محیط مناسبی برای «دیالوگ»، گفتگو و مفاهمه و ... و اختصاص بخشی از سایت «دریچه زرد» برای این منظور، افرادی همچون «ایوب نظامآبادی»، «مردهشور»، «حسین ع» و ... چنانچه پیشبینی میشد از نزدیکشدن به آن خودداری کردند چرا که آنها امکان زندگی در فضای سالم و پاک را ندارند. این دسته افراد همچون رهبر عقیدتیشان و فرهنگی که در آن رشد کردهاند قادر به شرکت در یک دیالوگ و گفتگوی جدی نیستند و همچون جن از بسمالله فراریاند. آن ها همچون پارازیت و انگل تنها و تنها در فضای کثیف، آلوده و میکروبی میتوانند به حیات خود ادامه دهند. به آرشیو «دریچه زرد» مراجعه کنید، افرادی همچون ایوب نظام آبادی که به اندازهی چندین کتاب در طول ۱۶ ماه گذشته نظر دادهاند از نوشتن یک مطلب کوتاه به نام خودشان خودداری میکنند چرا که چنین کاری با حیات انگل و پارازیت در تضاد و تناقض است.
از آن طرف، اگر به عملکرد سخنگویان رهبری مجاهدین در «دریچهزرد» از جمله افرادی مانند «ایوب نظامآبادی»، «مردهشور»، «حسین ع» و ... که تعدادیشان هر روز رنگ عوض کرده و با نامی جدید وارد میدان میشوند توجه کنید میبینید که در طول ۱۶ ماه گذشته هیچنظری در ارتباط با مقالات علیه رژیم و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و قضایی آن که از سوی من یا دیگر منتقدان مجاهدین نوشته شده و در «دریچه زرد» انتشار یافته، ننوشتهاند. این نشان میدهد که هر دو اینها همانطور که قبلاً هم بارها روی آن تأکید کردم از یک فرهنگ و آبشخور مشترک و مشابه استفاده میکنند و ولی فقیه بغداد و تهران هرچه که میگذرد از هر جهت به هم نزدیکتر میشوند.
در طول ماههای گذشته علیرغم پیشنهاد «پرسان» و تلاش او برای ایجاد محیط مناسبی برای «دیالوگ»، گفتگو و مفاهمه و ... و اختصاص بخشی از سایت «دریچه زرد» برای این منظور، افرادی همچون «ایوب نظامآبادی»، «مردهشور»، «حسین ع» و ... چنانچه پیشبینی میشد از نزدیکشدن به آن خودداری کردند چرا که آنها امکان زندگی در فضای سالم و پاک را ندارند. این دسته افراد همچون رهبر عقیدتیشان و فرهنگی که در آن رشد کردهاند قادر به شرکت در یک دیالوگ و گفتگوی جدی نیستند و همچون جن از بسمالله فراریاند. آن ها همچون پارازیت و انگل تنها و تنها در فضای کثیف، آلوده و میکروبی میتوانند به حیات خود ادامه دهند. به آرشیو «دریچه زرد» مراجعه کنید، افرادی همچون ایوب نظام آبادی که به اندازهی چندین کتاب در طول ۱۶ ماه گذشته نظر دادهاند از نوشتن یک مطلب کوتاه به نام خودشان خودداری میکنند چرا که چنین کاری با حیات انگل و پارازیت در تضاد و تناقض است.
۲ نظر:
سلام: آقای مصداقی ، در ابتدا بگویم که منصوب کردن چند کامنت گذاربا اسم مستعار به سازمان مجاهدین کاری انسانی و جوانمردانه ای نیست .دیگر اینکه می گویی که من انگلم درست نیست چونکه انگل کسی است که از دسترنج دیگران تغذیه می کند و من زاده محله نظام آبادم و خودت می دانی که کجاست . اینجانب با دسترنج خود از زمان دبستان تا به اکنون زندگی کرده و اصلا نمی فهمم که منظورت چیست. شعر دوست هم می گوید این مردک و قدر مسلم جایگاه من در جامعه بالاتر از شعر دوست است ودر این مورد شک ندارم. ولی اینها مهم نیست . هر چه خواست به من فحش دهد . من اعتقاد دارم فرق است بین کثیف نویسی و رعایت ادب. خواننده خودش می فهمد. این بماند. آنچه که شما را آزار می دهد این است که کسانی پیدا می شوند و جواب شما و دوستان بسیار عزیزتان به مانند فرزاد، شعر دوست خوش دهن و امثال او و نیز همان آقایی که با سر در شیشه رفت و تکه ای برداشت و گفت که آهای نفس کش کجایی نفله که شکمتو سولفه کنم، را می دهند.خوش به حالتان با این دوستان جدیدتان. تازه خدمت شما عرض کنم که از میان خودتان بسیار آدمها هستند که با شما موافق نیستند که یکی از آنها فرهاد بود که در ضدیت با مجاهدین می نوشت ولی اصلا شما و مواضع شما را قبول نداشت و با فحش و فضیحت از او استقبال می کردند به جای جواب و بحث منطقی با او. دیگر اسماییل هوشیار است که می گوید که "کار اصلی روشنفکر گذاشتن علامت سوال درذهن مخاطب است . جواب با خود مخاطب است . درهمین نوشته آخر مصداقی ، اولین سوال این است که : ۱- آیا مسعود رجوی وعدهی سرنگونی ۶ ماهه در سال ۶۰ داده بود ؟ جواب سوالش مثبت است ، مسعود رجوی وعده ای داد که عملی نشد . اما برای اینکه ذهن مخاطب با یک اشاره طرف مقابل به وزارت اطلاعات نرود ، قبلش و حتما باید فاکتورهای اثباتی سوالات نفی کننده را معرفی کرد ! مثلا دراینجا سوال اول باید این باشد که : کدام نیروی تاثیر گذار ، درمقطع 1360 عملکرد و ذهنی بهتر داشتند و راهی بهتر به جز آنچه عملا طی شد را تجویز کردند ؟ نمیشود با ذهن 1392 و بعد از مسیر 35 ساله پراتیک تا به امروز...سال 1360 را قضاوتی درست کرد . چون اول خودم علامت سوال میشوم . من بدنه جریانی بودم که خط به خط و کلمه به کلمه همان تئوری های غلط را پیش میبردم ." علاوه بر اسماییل هوشیار خود شما و بسیاری دیگر نیز این مواضع را با سر سختی دنبال می کردید. و نیز فرخ حیدری که مجاهد نیست و جواب شما را خوب داده است. ولی شما جوری صحبت می کنید که گویی حرفهایی را که از بتول و نسرین و سبحانی و خدابنده و دیگران نقل می کنید ، حرف آخر است. شما خودت گفتی که همه آن سئوالات را کپی پیست کرده ای. پس خواهش می کنم که اسامی بالا و دیگر دوستانشان را انکار نکن.در آخر ایده ای را که مورد تایید من است و می پسندم را از اسماییل هوشیارنقل می کنم. می گوید که" در مورد مصداقی ، جبری در کار نبود بلکه اختیاری و با شوق فراوان وارد این صحنه شد . این به شخصیت درونی ضعیف و هپروتی خودش برمیگردد . ارباب بی مروت، برای هرقدمی و کاری عامل مشخصی را به کار میگیرد ، این عامل مختصاتی باید داشته باشد که الزاما بهترین نیست ، مواقعی حلقات ضعیف و زشت ، بهترین انتخاب برای کارش است . برای مرحله فعلی بیشتر از این نیازی ندارد . چنین چرخش ناشیانه و ناگهانی ( گزارشات سالیانه و تکراری مصداقی ) فقط میتواند به پشتوانه ارباب بی مروت انجام شده باشد."
من چند سال در سکوت کامل فقط خواننده مطالب موافق ومخالف مجاهدین هستم هر شب اولین کارم مراجعه به سایت مجاهدین و سپس دیگران است و دستاوردی که برای من داشته است اول در ارتباط با عرضه رهبران در مراسم ...شاهد مراسم پر از شکوه وجلال که زیبنده دربارهای سلطنتی انهم در مراسم رسمی است هستیم و مسلما برای بیننده ایرانی به جای جاذبه دافعه دارد م معتوم است جهت تسویر نه به سمت مردم ایران بلکه به سمت مزدوران و کاسه لیسانی است که امید به دریافت تکه استخوانی دارند واقعا به عنوان یک نیروی رزمنده که در دوره ای امید بخش وسیعی از جوانان ایران بودند ولی جنون قدرت طلبی مریض گونه رجوی این سازمان را به چنان ورطه ای از خودفروشی -مزدوری خیانت و جنایت ساقط کرد که به مرور در درون ابعاد جدیدی متولد شد که با هیچ کلامی قادر به دیدن سیاهی که ان غوطه ور هستند نیستند دوم--در مورد انتقاد و هر نوع سئوالی که به نحوی شکی در ان به روش سازمان نهفته است بدون استثنائ به صورت خندهداری با یک ادبیات یکسان و در عین حال تهوع اور و لمپنی .. صرف نظر از محتوای ان سئوال به جای پاسخ به ان به توهین و اتهام زدن به سئوال کننده بسنده می کنند در انتها به نظر من از اندیشه انقلابی این سازمان بجز خاطرهای دور هیچ چیز باقی نمانده و ان چه ما میبینیم با این نام --به جز بوی گند و تعفن که از لاشه مرده به مشام می خورد هیچ نیست .
ارسال یک نظر