دوشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۲

توپخانه نامبارک م. ت. اخلاقی



توپخانه نامبارک
م. ت. اخلاقی



مثل هر روز وهر لحظه که زمان اجازه دهد،سری یا سرکی به دریچه زرد،سایت پرمحتوای ادیب وشاعر جانسوز آقای یغمائی زدم ،آخرین نوشته یا مطلب یا افشاگری یا هرچه که اسمش را بگذاریم را نظرم را جلب کرد:


مقدمه را خوانده ویک سر سراغ مطلب آقای هادی رفتم

آقای هادی نوشته است :
 رژیم شاه توانست با چند اعدام و چند صد زندانی خود را حداقل برای ۲۷ سال تثبیت نماید ولی رژیم آخوندها با ارتکاب بیشترین اعدام و جنایت و زندانی و برپایی دار و سنگسار در معابر عمومی و بعد از 35 سال هنوز شکل و شمایل یک رژیم ماندنی و پایدار را ندارد و بهمین دلیل است که در برابر قدرتهای خارجی، هنوز تضمین بقاء و امنیت نظام را گدایی میکند! 

  عزیز دلم آقای هادی، شما آدم بیسواد وپرتی بنظر نمی آئید.امّا به لحاظ تاریخی وطبقاتی شما فرق رژیم شاه وخمینی را واقعا تشخیص نمیدهید ؟ رژیم شاه یک دیکتاتوری کلاسیک و وابسته بود،تازه شاه شخصا مثل خمینی وشرکا اینقدر بی رحم نبود.حتّی به قول خود مسعود،شاه "بچه سوسول" هم بود.یعنی اینقدر به اندازه آقایون خونریز نبود،از جنس بن علی(تونس) یا مبارک(مصر) بود. امّا رژیم خمینی به لحاظ طبقاتی بیشتر با فرهنگ ومناسبات فئودالی جور است و وابسته نیست(عدم وابستگی رژیم ،عین حرف خود مسعود است).از انترنت وماهواره ووووو که بسیار در بی ثباتی این رژیم تاثیر دارند می گذرم .جدای از این اشارات مهم،او برای خود رسالت آسمانی جهت پاکسازی زمین وزمان را د اشت ودارد ،واین اندیشه هم با جامعه ایران که چندین جنبش واز جمله "جنبش مشروطه از سر گذرانده را" در تضاد اشکار وناسازگار است.


در جائی دیگر نوشته اید :
میگویند تنها دیکته های نا نوشته و مبارزات انجام نشده است که غلط ندارند بنابراین بسیار طبیعی است که مجاهدین در چهل و چند سال مبارزات سخت و خونین خود با دو رژیم شاه و شیخ مرتکب اشتباه شده باشند!

خدا را شکر بالاخره زبانی هم که شده پذیرفتید که اشتباه هم می کنید،امّا حرف منتقدین خیر خواه اینست که بیائید واین اشتباهات را بر رسی کنید که چه خسارتهائی به کل جنبش زده وآنها را اصلاح کنید وتازه اگر نفری بیرونی به آن اشتباهات اشاره کرد،فوری او را عمامه نشان نکنید.

در جائی دیگر آقای هادی آورده اید که :
کسی که چشم در چشمان ناپاک آخوندها داشته باشد برایش چشم پوشی از خطاهای احتمالی مجاهدین در عمل، امری عادی و طبیعی خواهد بود! 
این حرفتان بیشتر مظلوم نمائی است،عزیزم اشتباه اشتباه است.این حرف شما همان فلسفه ساکت باش تعزیه بهم می خورد است.وتازه همه ما که دعوای خصوصی وفردی با مثلا خمینی وخامنه ای و... نداریم.ما همه با این اندیشه واپسگرا مشکل د اریم.آیا شاه سرنگون شد،ا رزشهای شاه هم سرنگون شدند ؟ اینرا از دوست ودشمن میدانند که رژیم شاه به رهبری خمینی سرنگون شد،یعنی خمینی دشمن شاه بود.ولی آیا سیستمی که خمینی جایگزین شاه کرد ضد سیستم شاه بوده واست ؟آیا اگر در سال 1356 یا مثلا دیماه ۱۳۵۷ (1 ماه قبل از سرنگونی شاه) کسی یا کسانی می آمدند وافکار خمینی را افشاء میکردند،ماموران ساواک ویا بطورکلّی وابستگان رژیم به شاه بودند ؟ یکی از افتخارآمیزترین حرکاتی که مسعود(رجوی) به آن به عنوان یک سند پر افتخار تاریخی یاد می کند،شناخت وافشای خمینی در سالهای قبل از انقلاب است.آیا میشد به او گفت که با توّجه به این مسئله،شما کمک کار رژیم شاه بوده اید ؟

در جائی دیگر آورده اید :
تصور نبود و حذف مجاهدین، میدان مبارزه علیه رژیم را برای سالیان سال سرد و سوت کور و خاموش خواهد نمود! از دید مخالف واقعی آخوندها، مجاهدین هر اشتباهی که کرده باشند در راستای حضور در میانۀ میدان بوده و مبارزه را هیچگاه علیرغم سختی غیرقابل تحمل آن تعطیل نکردند و در تاریکترین مقطع از تاریخ معاصر ایران و در بدترین شرایط حداقل از شرف و حرمت ایران و ایرانی در برابر آخوندهای ضد ایرانی جانانه دفاع نمودند درخشندگی این ایستادگی تا حدی بود که حتی فردی مانند خانبابا تهرانی در کتاب "نگاهی از درون به چپ"-علیرغم تمام انتقادات و نظراتی که در مورد مجاهدین دارد-منصفانه به مقاومت مجاهدین، اشاره و اعتراف دارد! 

بله هیچکس به جز مماشتگران و رژیم وهمه وابستگان وهم کاسه ای هایش، خواهان ازهم پاشیدن ومتلاشی کردن مجاهدین نیستند.امّا هیچکس هم جانسوزتر از همین منتقدینی که شما با هزار چسب ضد آب وغیره تلاش می کنید آنها را به رژیم بچسبانید ،وجود ندارد.این قانونمند است  که :
دوست میگوید :   گفتم.
دشمن میگوید :
میخواستم بگم
ویا به زبانی روشن تر :
دوست آنست که بگریاند
ودشمن آنست که :
بخنداند .
شاید شما بیشتر از این زخم خورده ویا به زبانی دیگر بر افروخته شده اید که :چرا این مسائل ومشکلات یا نمیدانم انتقادات علنی مطرح شده وانعکاس بیرونی داده شده اند ؟
فکر کنم جواب این "چرا" را (اگر در پی جواب باشید) باید در درون خود بیابید .

ودر آخر هم باید به یک نکته اشاره کرد که، ریشه تمامی این جرّ وبحث های حق یا نا حق در اینست که ما همه از مجاهدینش بگیر تا موافقین و مخالفین ومنتقدینش،همه در خارج از حاکمیت حکومت جنایت وسرکوب نفس می کشیم واز نزدیک درد چنین سیستمی را نه حس می کنیم ونه تصوّر.اگر در داخل بودیم یک فشار مشترک(تعقیب،دستگیری،وووو)همه ما را بهم چسب میداد وهم دل بودیم واین تضادها در پروسه عمل انقلابی حل می شد.امّا همه در خارج هستیم (همه) به دور از ترس از تعیقب ودستگیری و شکنجه  وووووو.واین فضای باز کشورهای اروپائی وکلا دول غربی ما را از آن فضای وحشتناک وخفه داخل بیگانه کرده است.یعنی در یک کلام از دریا وخطراتش بدوریم ودر آکواریم بسر می بریم .

بیخود نبود که رفسنجانی در همان اوایل (قبل از خرداد ۱۳۶۰) چاره درد را در برخورد با مخالفین که بیشتر منظورش "مجاهدین" بود در ۳ راه حل زیر می دید :
1-      یا همه آنها را بکشیم
2-      یا همه آنها را در یک جا جمع کنیم(حبس)
(یعنی جدا کردن ماهی از دریا ودر آکواریم کردن)
3-      یا همه را از کشور بیرون کنیم .

وخود به دست خود راه حل سوّم آقای رفسنجانی را به اجرا در آوردیم ومرادش دادیم(ودر بطنش راه حلّ دوّم را هم،طی سالها در اشرف،وحال در  زندان لیبرتی) . وقصّه بیش از 30 سال است ادامه دارد وادامه دارد.
اگر در داخل مانده بودیم مسلما به این اندازه شهید(قربانی) نداده بودیم ونه الان اینهمه چسب مصرف میشد که هی همدیگر را به جائی بچسبانیم،مسلما خرجمان کمتر می شد،اگرچه دردمان بیشتر.

در آخر یک سئوال:

آیا اگر زنده یاد احمد شاملو(به قولی ستاره آسمان ادب وشعر ایران) هم به خارج کشور آمده بودبهتر بود(یعنی آورده بودندش) یا اینکه در داخل ماند ؟


م-ت اخلاقی

۱۰ تیرماه ۱۳۹۲

۲ نظر:

ناشناس گفت...

منطقی و کلی و ساده پاسخ دادین آقای اخلاقی جون. مرسی برار.

ناشناس گفت...

ضمن تحسین به ظرفیت و متانت شما در تحمل انواع و اقسام افترا، به نفع خود این حضرات و بزرگان می‌بود، اگر در کردار، گفتار و منش خویش لختی درنگ و تفکر میکردند. صد‌ها و هزاران صفحه سیاه کردن، در عوض پرداختن به اصل موضوع، هنر نیست، شجاعت هم نیست. باید به نقد مسیر طی‌ شده پرداخت. با تهمت و افترا به منتقدین کاری از پیش نمی‌رود. این همان غالب کردن منتقد به دشمن (ذهنی‌) است و نه هیچ. دشمن واقعی‌ با خیالی اسوده نظاره‌‌گر این تراژدی "تنها آلترناتیو بر حق" می‌باشد.